در همه مدارس دینی و غیر دینی سراسر جهان در کنار درس و بحث، ممکن است رد پای « سیاست» و بحثهای سیاسی را هم ببینید.اما درکدامیک از تحولات سیاسی مهم جهان معاصر رد پایی از مدارس را پیدا میکنید؟
ریشهها و ابعاد مختلف دینی و سیاسی انقلاب اسلامی ایران را از هر زاویه و دیدگاهی که بررسی کنید در یک نقطه مهم به « فیضیه»، شخصیتهای سرشناسش و رخدادهای شکل گرفته پیرامون آن میرسید. با این همه اهمیت به نظر شما کم لطفی نیست که در عمر دو سال و چند ماهه « ایستگاه»، حوزه علمیه «فیضیه» را سوژه نوشتن مطلبی نکرده ایم؟
■ قرن ششم
درست است که نام «فیضیه» را فقط میشود در مطالب و اسناد تاریخ معاصر پیدا کرد اما گمان نکنید عمر و سابقه این مدرسه هم به صد و چند سال اخیر و یا 300-200 سال گذشته بر میگردد. دو سال پیش یکی از سایتها به نقل از حجت الاسلام سید محمد باقر رضوی، معاون وقت این مدرسه نوشت: « بنای اولیه این مدرسه علمیه به اول قرن ششم هجری قمری بر میگردد... پس از رحلت حضرت فاطمه معصومه(س) در کنار حرم ایشان مدرسهای به نام «سطّی»، به معنای «خانم» شکل گرفت که بعدها به مدرسه «آستانه» تغییر اسم داد... یعنی این مدرسه از موقوفات حرم ایشان به حساب میآید». اینکه چرا با وجود نام «سطّی» و یا « آستانه»، در دوران معاصر این مدرسه به « فیضیه» معروف شد، بر میگردد به دانشمند و عارف بزرگ عصر صفوی یعنی « ملامحسن فیض کاشانی» که میگویند مدتی در این مدرسه تدریس کرده و در زمان حضورش در شهر «قم» حتی محل زندگیاش همین مدرسه بوده است. به همین دلیل تا مدتها مردم به آن مدرسه فیض میگفتند و کم کم نام « فیضیه» را روی آن گذاشتند.
■ وقتی که قم...
اجازه بدهید به سبک بحثهای مدارس علوم دینی، سری بزنیم به «بحارالانوار» و روایتی که اگرچه مربوط به شهر قم است اما بی ارتباط با «فیضیه» نیست. البته بررسی سند و محکم بودن یا نبودن روایتی که در این کتاب آمده به عهده اهل علوم رجال، حدیث و... است و ما در اینجا فقط بخشی از ترجمه روایتی که در جلد 57 «بحار الانوار» صفحه 213 از قول امام صادق(ع) آمده را ذکر میکنیم: «در آینده کـوفه از مـؤمنان خالـی میشـود و علـم و دانـش بـدان پشت میکند... آنگاه علـم در شهری به نام قـم ظاهـر و آنجـا معدن علـم و فضلیت می شـود... در آن زمان حتـی زنان پرده نشیـن هـم از مسائل دینـی آگاهـی دارنـد... در آن عصر علـم از قـم به دیگر نقاط جهان در شرق و غرب جاری مـیشـود...لذا حجت خدا بر مـردم تمام مـیگردد به گـونهای که دیگـر کسـی یافت نمـیشـود که دستـورهای دینـی و علـم الهی بـدو نرسیده باشد. آنگاه قائم(عج) ظهور می کند و وسیله انتقام و خشـم خـداوند بر بنـدگان مـی گردد، چـون خـداونـد از مردم انتقام نمـی گیرد مگر بعد از آنکه حجت را انکـار کننـد».
■ صفویه
اگر گفتیم قرن ششم هجری، دلیل نمیشود شما فکر کنید بنا و ساختمان امروز « فیضیه» همین قدر عمر دارد. در حال حاضر بنای مدرسه چهار ایوانی است و دو طبقه و 40 حجره پایینی آن متعلق به دوره قاجار و 40 حجره بالایی مربوط به قرن 14 هجری است که با تلاش آیتالله حائری یزدی، بالای حجرههای قدیمی و در گرداگرد حیاط مرکزی ساخته شده است. کتیبه سردر ایوان جنوبی مدرسه به شما میگوید که این بنا یا حداقل این قسمت بنا، که با کاشیکاریهای زیبا تزیین شده، قدیمیترین بخش مدرسه، متعلق به دوره صفوی است و به دست شاه تهماسب اول ساخته شده است؛ یعنی در همان زمان آنچه به نام مدرسه « آستانه» شناخته میشده به مرور از بین رفته است؛ البته در دوره فتحعلی شاه قاجار هم ساختمانهای قدیمی تخریب شده و مدرسه ضمن نوسازی، توسعه هم پیدا میکند. در واقع آنچه امروز به عنوان مدرسه فیضیه دیده میشود، بیشترش مربوط به طرح توسعه دوران قاجار و تلاشهای آیت الله حائری یزدی است.
■ جدایی دین از سیاست
از جایگاه علمی، تاریخی و گذشته « فیضیه» گفتیم اما هیچ کدام آنها وجه تمایز این مدرسه از دیگر مدارس نیست؛ یعنی حتی باید قید نام بردن از همه دانشمندان سرشناس دیروز و امروز این مدرسه اعم از فیض کاشانی، آیت الله حائری یزدی، کوه کمرهای، محقق داماد، خوانساری، بروجردی، امام خمینی(ره)، گلپایگانی و... را هم بزنیم تا برسیم به نقطه عطف انقلاب اسلامی. نقش « فیضیه » در عالم سیاست درست از زمانی پر رنگ میشود که رژیم پهلوی خیلی سفت و سخت افتاده است دنبال اینکه « اسلام جدای از سیاست» را جا بیندازد. اندیشه جدایی دین از سیاست البته عمرش خیلی بیشتر از این حرفهاست و حکومت آن زمان به دنباله روی از سیاست هایی که لابد از آمریکا و انگلیس دیکته میشود، تصمیم گرفته با طرحهای ریز و درشت بظاهر انقلابی و مدرن، نقش « دین» را در امور سیاسی و اجتماعی کشور کم و به مرور بی اثر کند. با این دیدگاه علمای دینی باید در هر مدرسه و مسجدی که هستند، سرشان به تبلیغ دین و تشریح حرام و حلال باشد و کاری به سیاست نداشته باشند!
■ تحریم رفراندم
دهه40، انقلاب و « فیضیه » در ادبیات و تاریخ معاصر ما جوری به هم گره خوردهاند که جدا کردنشان از هم ممکن نیست. با رحلت آیت الله بروجردی شاه تصور میکند آخرین مانع برای پیاده کردن طرحهایش از سر راه برداشته شده است. برای همین در کنار طرح اصلاحات ارضی، انقلاب سفید، انجمنهای ایالتی و ولایتی و... برای انتقال مرجعیت شیعه به خارج ایران شروع به تلاش میکند. اصلاحات شاهانه که توی بوق و کرنا اعلام میشود، حتی کمونیستها و احزاب ملی گرا موافقت خود را با آن اعلام میکنند. اما «امام خمینی» از « فیضیه» عَلَم مخالفت را بلند میکند. آن هم در شرایطی که شاه پیغام فرستاده بود اصلاحاتش را حتی به قیمت خراب کردن مساجد اجرا و رفراندم(همه پرسی) مورد نظرش را برگزار خواهد کرد.
بیانیه بهمن 1341 امام(ره) اما رفراندم شاهانه را «اجباری» اعلام و آن را تحریم میکند. شاه برای چانه زنی به قم میرود اما بنا به حکم امام (ره) هیچ کدام از علمای قم در سخنرانی او حاضر نمیشوند.
■ جرقه 15 خرداد
شاه راهی جز سرکوب و به خیال خودش کور کردن سرچشمه اصلی مخالفتها، در مقابلش نمیبیند. دوم فروردین 1342 همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) حمله به « فیضیه» آغاز میشود.
« دنیل برومبرگ» - کارشناس مؤسسه صلح آمریکا مینویسد: « رژیم وقت جمعی از اوباش را برای حمله به طلبههای اطراف مدرسه ترغیب کرده بود... بر اساس برنامه قبلی عدهای کماندو، با لباس کشاورزان و در حالی که به چاقو و چوب مسلح بودند... از تهران وارد قم شدند. علاوه بر این تعداد زیادی سرباز و نیروهای ویژه شهربانی در اطراف صحن حرم فاطمه معصومه(س) و مدرسه فیضیه تجمع کرده بودند... ماجرای کشتار وحشیانه در « فیضیه» را البته میدانید؛ حادثهای که نه تنها سرچشمه خیزش و قیام را کور نکرد بلکه زمینه 15 خرداد 42 و بعدها 22 بهمن 57 را ایجاد کرد.
نظر شما